کد مطلب:97270 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256
«و اجتنبوا كل امر كسر فقرتهم و اوهن منتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور و تدابر النفوس و تخاذل الایدی»:[1]. در این بخش امام ابتدا به ضابطه ی كلی شكست انقلاب اشاره می كند و می فرماید كه اجتناب از آنچه كه ستون فقرات یك ملت و یك جامعه ی انقلابی را خرد می كند برای تداوم انقلاب ضروری است و سپس توضیح می دهد كه: شكننده ی ستون فقرات یك جامعه انقلابی عبارتست از «كینه ورزی [صفحه 16] دلها، پشت كردن به یكدیگر و همیاری ننمودن». بنابراین امام «اختلاف و كینه ورزی گروهها و عدم همیاری» را به عنوان یك اصل كلی بر اساس تجربه ی تاریخی خویش مانع از تداوم انقلاب و عامل شكست آن در شرائط مشابه تاریخی می داند. در موارد دیگری از نهج البلاغه نیز این اصل كلی مورد توجه است: «ایم الله ما اختلف امه قط بعد نبیها الاظهر اهل باطلها علی اهل حقها الا ما شاء الله»: «به خدا سوگند، میان هیچ امتی پس از پیامبرش اختلاف نیفتاد مگر اینكه اهل باطل بر طرفداران حق پیروز شدند مگر آنچه خدا خواهد»[2]. در سخن دیگر امام، جامعه اسلامی را از تفرقه كه هویت آن را تهدید می كند سخت برحذر می دارد و صریحا اعلام می كند كه بر اساس یك قانون عمومی در گذشته و آینده ی جهان هیچ ملتی با تفرقه و اختلاف به سعادت و رفاه نرسیده و نخواهد رسید: «ایاكم و التلون فی دین الله فان جماعه فیما تكرهون من الحق خیر من فرقه تحبون من الباطل و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لاممن بقی»: «هشیار باشید! كه- بوقلمون گونه، در آئین خدا رنگ به رنگ نگردید، كه حفظ همبستگی و اتحاد در راه حق هر چند ناخوش آیند [صفحه 17] شما باشد، از اختلاف كلمه و جدائی طلبی در مسیر باطل كه مورد پسند شما است، بهتر است و به طور قطع خداوند در گذشته و آینده ی جهان هیچ ملتی را با تفرقه، سعادت و رفاه نداده و نخواهد داد.[3]. در سخن دیگری امام تصریح می كند كه قانون مذكور آنچنان عام و قطعی است كه حق با «اختلاف» شكست می خورد و «باطل» با «اتحاد» به پیروزی می رسد، هر چند طرفداران حق از رهبری قاطعی چون علی علیه السلام برخوردار باشند. «والله لاظن ان هولاء القوم سیدالون منكم باجتماعهم علی باطلهم و تفرقكم عن حقكم»: «به خدا سوگند كه گمان می كنم به همین زودی آنان «ارتش معاویه» بر شما چیره می شوند، چرا كه آنان در باطل خود اتحاد و همبستگی دارند و شما در حق خود دچار تفرقه و اختلاف هستید».[4]. در سخن دیگری می فرماید: «الزموا السواد الاعظم فان یدالله علی الجماعه و ایاكم و الفرقه، فان الشاذ من الناس للشیطان، كما ان الشاذ من الغنم للذئب»: «از سواد اعظم و توده ی مردم جدا نشوید كه دست خدا با جماعت است و از تفرقه و جدائی طلبی اجتناب كنید كه جداشده ی از مردم در [صفحه 18] دام شیطان است، چنانچه گوسفندی كه از گله جدا می شود طعمه ی گرگ است»[5]. آنچه در این دو بخش از سخنان امام (ع) جالب توجه و قابل تامل است اینست كه امام عامل پیروزی و رفاه و سعادت و تداوم انقلاب را، داشتن ارتش قوی و یا فرهنگ غنی و یا اقتصاد سالم و امثال این امور نمی داند و همچنین عامل شكست جوامع انقلابی را ضعفهای سیاسی و یا فرهنگی و اقتصادی معرفی نمی كند بلك در یك جمله فلسفه ی پیروزی و تداوم انقلاب را «اتحاد» و راز شكست را «اختلاف» ذكر می كند. بدیهی است كه امام نمی خواهد نقش قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را در پیروزی و تداوم انقلاب و یا در شكست آن نفی كند، بلكه مقصود، بیان نقش بنیادی و اصیل «اتحاد» و «اختلاف» در تداوم و شكست انقلاب و بیان یك اصل كلی و سنت آفرینش در رابطه با پدیده های تاریخی است و اینكه با «وحدت كلمه» هیچ نیروئی تاب مقاومت در برابر جامعه ی انقلابی را ندارد و با «اختلاف كلمه» هیچ نیروئی نمی تواند از شكست اجتناب ناپذیر جامعه و استثمار آن جلوگیری كند. این نظریه ی امام در تاریخ معاصر ایران تجربه شد و جهان دید كه چگونه ملت قهرمان و بپاخاسته ی ایران با دست خالی ولی با وحدت كلمه و ایمان به خدای تعالی در برابر تمام ابرقدرتها ایستاد و بر مدرن ترین تجهیزات نظامی عصر حاضر پیروز شد. [صفحه 19]
امام در بخش سوم سخن خود رمز شكست انقلاب را چنین تشخیص می دهد:
صفحه 16، 17، 18، 19.